سلام هدیه اعتمادی فرد هستم و پانزده بهمن ۱۳۶۶ در اهواز بدنیا اومدم.
توی یک سالگی پدرم رو از دست دادم و مادرم با ۲۵ سال سن و چهار فرزند ، به تنهایی ما رو بزرگ کرد. از دوران بچگی خیلی شیطون و فعال و‌البته کنجکاو بودم.وارد دبیرستان که شدم برای فرمانداری روزنامه چاپ می‌کردم و این شد اولین شغل من !
توی همون دوران و به اصرار اطرافیان که میگفتند تو دانش اموز زرنگی هستی ، توی دبیرستان رشته ریاضی فیزیک رو انتخاب کردم . همیشه به ورزش کردن هم علاقه داشتم اما اصلی ترین علاقه من به کشاورزی و گل و گیاه و طبیعت بود
هر زمان که با خانواده مسافرت یا جایی می رفتیم من فقط توی طبیعت و به دنبال گیاه و درخت های مختلف بودم و هر درختی یا گیاهی می دیدم با ذوق کلی اطلاعات در موردش پیدا می‌کردم. بالاخره دبیرستان تموم شد و من در رشته فیزیک در دانشگاه قبول شدم. در دوران دانشگاه کم کم باید از نظر مالی مستقل می شدم ، مادرم همیشه ما رو حمایت می‌کرد اما دیگه ما بزرگ شده بودیم و کم کم فشار مالی رو احساس کردم .
شروع کردم به تدریس ریاضی و فیزیک به دانش اموز ها و با اینکه هنوز لیسانس نگرفته بودم ، به آموزشگاه ها سر میزدم تا بتونم به عنوان مدرس در آنجا کار کنم

کم کم وارد آموزشگاه ها شدم و چون دختر خیلی تلاشگری بودم ، تمام و کمال سعی می کردم بهترین آموزش ها رو به شاگرد ها بدم ، طوری که مدام دانش اموز ها اسم‌من رو برای تدریس می آوردند. یکی از جاهای که استخدام شدم ، کانون قلم چی به عنوان پشتیبان بود. در کنارش در بوفه دانشگاه کار می‌کردم و عمرمان تدریس خصوصی هم میدادم.
درکنار کانون قلم‌چی یک آموزشگاه کشاورز ی‌بود که آموزش پرورش قارچ می داد.

یک آقای مهندسی در اونجا بود که مدیر آموزشگاه کشاورزی بود . یک روز آقای مهندس به من گفت چون مرکز فنی حرفه ای ایراد گرفته وگفته مدرس خانم ها باید خانم باشه، بیا این جزوه پرورش قارچ رو بخون و به خانم های آموزشگاه پرورش قارچ یاد بده!
من هم شروع کردم به تحقیق کردن در مورد پرورش قارچ و کلی مطالعه کردم و بعد یک ماه به آقای مهندس گفتم منم میتونم قارچ پرورش بدم . ما یک انباری داشتیم توی خونه پدری ، به نظرم اومد اونجا مناسب بود، یک روز هم از مهندس خواهش کردم بیاد و فضا رو ببینه اما من سرمایه خیلی کمی داشتم . ولی خیلی ذوق و شوق داشتم قارچ پرورش بدم و هر جا میرفتم در مورد قارچ صحبت می‌کردم. یکی از اقوام ما به من پیشنهاد شراکت داد و من شروع کردم به پرورش قارچ.
اما در کنارش فیزیک رو هم ادامه دادم و آموزشگاه علمی تاسیس کردم و هرچه پول از فیزیک در می آوردم ، توی کار قارچ میگذاشتم.
کم کم پولهام رو جمع کردم و توی روستا زمین خریدم و چندتا سالن زدم.

کم کم احساس کردم که دیگه جای من توی فیزیک نیست و با وجود مخالفت های خانواده فیزیک رو کامل کنار گذاشتم . و تمام تمرکز و هدفم رو روی پرورش قارچ و فروش قارچ گذاشتم .
تبدیل شده بودم به یک فروشنده و تولید کننده حرفه ای.
شبکه سوم برنامه میدون و برنامه پایش به عنوان کارآفرین با من مصاحبه می‌کردند. چون من کسی بودم که واقعا از صفر شروع کردم .

توی شرایط کرونا هم من فروش انواع قارچ رو داشتم مثل قارچ صدفی، گانودرما، شیتاکه و،……

کم کم توی کشورهای عربی برند شدم. توی کشور لبنان ،سوریه و امارات پروژه گرفتم .
توی تمام دانشگاه های عراق تدریس کردم و با مرکز تحقیقات فجیره امارات و با دانشگاه شارقه همکاری داشتم‌.
در ایران هم توی تمام دانشگاه های ایران تدریس کردم و ‌وبینار و سمینارهای مختلف در دانشگاه تهران برگزار کردم. مدرکی هم که برای کاراموزام صادر می‌کنم از دانشگاه دولتی تهران هست.